
در جنبش ژینا؛ (زن زندگی آزادی) جای یک ملت خالی بود، ترک!
تقریبا همه ملتها هر کدام به نحوی در میدان حضور پر رنگی داشتند، از کردها تا بلوچها -که همچنان مشعل دارند- از عربها تا گیلک ها و لرها -که شهدای زیادی در این جنبش اخیر دادند.- اما خبر چندانی از ترکها با جمعیت بزرگشان نبود!
تا اینکه با پایان نسبی اعتراضات با چند تظاهرات سازمان یافته در کشورهای اروپایی حضور خود را نشان دادند.
اما مساله عدم حضور ترکها در اعتراضات میدانی ۱۴۰۱ گمانه زنی ها و بحث های مختلفی ایجاد کرد، و هر کس از فکر خود شد یاری برای تحلیل. برخی گفتند، ترکها سازماندهی ندارند، اما مگر همین ترکها نبودند با فراخوان احزاب ترک، بخاطر عرب های احواز به خیابان آمدند و شعار اذربایجان الاحواز اتحاد اتحاد سر دادند؟ همین ترکها نبودند که در ورزشگاه به طور گسترده فریاد اتحاد احواز و سپس بلوچستان را سردادند؟ خود این نشانه ها کل تئوری اینکه ترکها سیستم تشکیلاتی کافی ندارند، یا توجهی به مبارزات نشان نمیدهند، یا ترکها و احزابشان سازماندهی و قدرتی ندراند را یکجا نفی می کند! مساله نه از ناتوانی که از جای دیگری آب می خورد، اما برخی دانسته یا نادانسته تلاش کردند پنهانش کنند یا بدان توجه نکنند.
سوال این است که چه چیزی باعث میشود که ترکها که جمعیتی بسیار بزرگ و نفوذ و حضور بسیار وسیعی در پایتخت و …دارند و درواقع به مثال گله گرگ های خفته، دیده میشوند و همگان از بیداری و به خیابان آمدنشان حساب می برند و رژیم و پهلوی همزمان از تحرکاتشان وحشت دارند؛ در جنبش بسیار وسیع و گسترده ۱۴۰۱ تحرک سازمان یافته چندانی از خود بروز ندهند؟!
اگر دو مساله حمایت خیابانی ترکها از احوازی ها و اختلافات موجود ترکها و کردها که بخشی از آن محصول پروپاگاندا و تبلیغات رژیم است را کنار هم بگذاریم و سپس کارایی بالای کردها در جنبش ۱۴۰۱ را ببینیم این پازل تکمیل میشود و پاسخ اینگونه میشود که ترکها این جمعیت گسترده و این قدرت خفته چون احساس میکردند میدان مبارزه ، بازی گردان دیگری دارد که با آنها زاویه دارند، عملا میل چندانی برای حضور نشان ندادند، هر چند توان و رغبتش را داشتند.
اینجا یک نقد به احزاب توانمند کرد هم وارد میشود که چطور ممکن است علیرغم سالها کار تشکیلاتی مستمر همچنان نتوانسته باشند به چنین ظرفیت بزرگی توجه ویژه مبذول کرده و آنها را وارد مسیر همکاری انقلابی کرده و اعتمادشان را جلب کنند. شاید یکی از دلایلش سنگینی فضای موجود بین دو ملت بوده باشد. ولی؛ راه حل این مشکل چه است؟! چه عاملی میتواند این دو ظرفیت را به هم نزدیک کند؟
- شاید این عامل سازنده بلوچها باشند!
بلوچها ضمن داشتن یک رابطه استراتژیک و تنگاتنگ با کردها، وارد ائتلافی با ترکها شدند و میتوانند در آینده به عنوان یک میانجیگر خوب نقشی تاریخی برای اتصال و پیوند این دو ملت برقرار کنند.
با جرات میتوان گفت در شرایط کنونی چهار ملت کرد، بلوچ، ترک و عرباحواز سازمان یافته ترین و اصلی ترین پایه های اپوزیسیون ملتها هستند و بقیه ملتهای تحت ستم نیز دارند سر بر می آورند و تقلایشان نیز اثر خواهد داد. اما این چهار پایه اصلی حال حاضر که هر کدامشان یک ظرفیت متفاوت دارد، هر مجموعه توانایی های متفاوت و پتانسیل های متباین و بالایی دارند، میتوانند چالشی جدی برای رژیم باشند. ولی جدالها و اختلافات باقی مانده در بینشان بدون تلاش برای حل و بدون توجه کافی رها شدند، و جمهوری اسلامی از این فرصت استفاده کرده و به آتش اختلافات دمیده و از این طریق شکل گیری انقلاب از طریق اتصال ملتها، را فلج کرده و جلوگیری نموده است.
ائتلاف های موجود از کنگره ملیتهای ایران فدرال، تا همبستگی ده جریان و… هیچ کدام نتوانستند ظرفیت کافی ترکها را فعال کرده و علیه رژیم هدایت کنند.
در چنین شرایطی است که ائتلافی از بین ملت بلوچ، ملت عرب و ملت ترک و قشقایی ایجاد میشود، ائتلافی که یک زاویه جدید از خلأ موجود در فضای سیاسی اپوزیسیون را که لاینحل باقی مانده بود حل و پر کرده است.
شاید بلوچها و عربها همان نقش تعیین کننده مصلح بین کردها و ترکها شوند، و شاید اتصال آتی این ملتها همان روز موعود و مقصود شکست رژیم باشد. امید بر این هست که ائتلاف جدید روابط بین ملتها را وارد توازن و اعتماد سازی کرده و حلقه وصل جدیدی در بین ملتها باشد. و رژیم از همان جایی که فکرش را هم نکرده بود ضربه ببیند.
ائتلاف دمکراتیک ملتها که روز شنبه ۲۷ می ۲۰۲۳ در گوتنبرگ سوئد اعلام موجودیت کرد، صفحه جدیدی از مبارزه را باز کرده است، و تنها کسی که از آن ضربه می بینند رژیم جمهوری اسلامی ایران و تمامیت خواهان خواهند بود.
بهمن بلوچ – سازمان هماهنگیاعتراضات بلوچستان/ سهاب
نظرات
ارسال دیدگاه برای این نوشته بسته می باشد.