
روز یکشنبه ۲ مرداد ۱۴۰۱ خبری ناگوار جامعهٔ اهل سنت ایران و همهٔ آزادیخواهان کشور و جهان را تکان داد؛ کشته شدن مولوی موسی رحیمی در زندان اطلاعات سپاه بندرعباس!
از آنجایی که در هر حادثه و رویدادی حکمتی نهفته است و همراه هر شری، خیری خواهد بود این حادثه نیز دستاوردهای مهمی برای اهل سنت داشت که این مقاله به شمه ای از آن اشاره ای گذرا دارد:
اول: رژیم همواره تلاش کرده فضای استان هرمزگان را آرام نگه دارد و تا جای امکان با علمای اهل سنت از در نفاق و مماشات برآید، بر خلاف شیوهٔ سرکوبی که در استانهای شرقی، غربی و شمالی در پیش گرفته است. این حادثه نشان داد موتور ترور رژیم بار دیگر با گذشت ۲۷ سال از ترور دانشمند بزرگ اهل سنت ایران شهید محمد ضیایی رحمه الله در جنوب فعال شده است.
دوم: ما از دیرباز شاهد کشته شدن یک روحانی اهل سنت در زندانهای رژیم بدون تفهیم اتهامات دروغین و یا اعترافهای گرفته شده در زیر شکنجه و یا بیدادگاههای سیرک مانند نبودهایم. تاکنون رژیم برای حذف فیزیکی علمای اهل سنت یا دست به دامان سربازان گمنامش شده و سپس اظهار بیاطلاعی و برائت کرده مانند ترور شیخ ضیایی و شیخ علی دهواری و دهها تن از علمای چهارسوی کشور.. یا اینکه از آنها در زیر شکنجه اعترافات اجباری گرفته و با ایجاد پروپاگاندای رسانهای فضا را برای اعدام و حذف فیزیکی آنها آماده کرده است مانند شهدای کردستان در زندان رجایی شهر. اما اینکه یک عالمی را بدون هیچ دادگاهی حتی همان دادگاههای سیرک مانند و تفهیم اتهامات دروغین و اعترافات گرفته شده در زیر شکنجه حذف فیزیکی کند از دیرباز حداقل در این خطه جغرافیایی رخ نداده (هر چه بوده تنها در کردستان و بلوچستان وترکمن صحرا بوده) و همین خود، رژیم را به گونهای سر در گم کرده!..
واکنون با گذشت ۴ روز از آن جنایت وحشتناک، سکوت مطلق اختیار نموده!.. گرچه هیچ بعید نمیدانیم رژیم برای توجیه جنایات خود فیلمهایی از اعترافات اجباری مولوی موسی رحمه الله طی روزهای آتی منتشر کند یا از شاگردان ایشان که در زندان هستند، ویا از بوق های مورد دار بخواهد علیه او گواهی دهند.
سوم: رژیم همواره تلاش کرده خود را دوست مذاهب چهارگانهٔ اهل سنت معرفی کند و سلفیت و وهابیت را دشمن مشترک خود و مذاهب اربعهٔ اهل سنت بداند. اما کشته شدن یک مولوی حنفی مذهب، نشان داد که این رژیم دشمن اهل سنت با جریانهای مختلف فقهی، عقیدتی و فکری است و برایش حنفی و شافعی و سلفی، ویا إخوانی وتبلیغی وصوفی فرقی ندارد، همهٔ آنها را در وقت مناسب حذف فیزیکی میکند. و برگزاری سیرکهایی مانند هفتهٔ وحدت برای سرپوش گذاشتن به همهٔ جرایمی است که در طول سال علیه اهل سنت انجام میشود. حال دیگر حنایش رنگ باخته و قادر نخواهد بود حنفیهای منطقه که روحانیشان را زیر شکنجه چنگیزی کشته علیه دیگر جریانهای اهل سنت بشوراند!
چهارم: این اتفاق مایهٔ انسجام و همبستگی اهل سنت سراسر کشور شد. پیامهای تسلیت دکتر جلال جلالی زاده و کاک حسن امینی در کردستان، مولوی عبدالحمید در بلوچستان و شورای عالی مدارس اهل سنت جنوب، ومولانا عبدالغفار نقشبندی، وجماعت دعوت واصلاح، وصدها پیام شفاهی، ودهها نماز جنازه غائبانه، همه حاکی یک مطلب بود؛ مطالبهگری و درخواست شفاف سازی پیرامون شهادت مولوی موسی رحیمی! رژیم در برابر این مطالبهگریهای جامعهٔ اهل سنت دو راه دارد؛
۱. یا اینکه در راستای توجیه این جنایت بر میآید و برایش دلیل و توجیه میتراشد.
۲. و یا اینکه آنرا نادیده میگیرد و ثابت میکند در برابر جنایتهایش به هیچ احدی پاسخگو نیست.
پنجم: بار دیگر صدای مظلومیت اهل سنت ایران به آنسوی مرزها رسید، موضعگیری علمای اهل سنت کویت مانند شیخ حامد العلی و علمای اهل سنت عربستان مانند دکتر انور سلیم، شيخ احمد الفقهاء، و آقای محمد ناصر الحزمی سخنگوی هیئت علمای یمن وهیئت های علمی واحزاب دینی وسیاسی وعلمای کشورهای همسایه چون پاکستان وافغانستان وغیره …. ثابت کرد که خیال رژیم از اینکه میتواند جنایتهایش علیه اهل سنت را از دید دو ونيم ملیارد مسلمان جهان پنهان کند خیالی خام و باطل است. رسانهای شدن جنایت های رژیم علیه اهل سنت در آینده منجر به حذف رژیم از مجامع اسلامی معتبر دارای اکثریت سنی مانند اتحادیهٔ جهان اسلام، رابطهٔ عالم اسلامی، و مجمع فقه اسلامی خواهد شد.
ششم: مولوی موسی رحیمی که تا چند روز گذشته تنها شهرستان سیریک و چند روستای اطراف آن او را میشناختند امروز برای اهل سنت تبدیل به یک مجاهد قهرمان شده که از کردستان تا بلوچستان، از تالش تا بندرعباس و از ترکمن صحرا تا اهواز، واز خراسان تا آذربایجان برای فقدانش اشک میریزند.
و نام ایشان در آلبوم شهدای اهل سنت جاودانه شده و در کنار بزرگانی مانند کاک احمد مفتی زاده، مولوی عبدالملک ملازاده، کاک ناصر سبحانی، کاک فاروق فرساد، شیخ محمد ضیایی، دکتر عبدالعزیز کاظمی بجد و شیخ دامنی و مولانا احمد نارویی وشیخ توحیدی وشیخ علی دهواری وصدها شهید جامعهٔ ایمانی اهل سنت یاد خواهد شد.
هفتم: حضور گسترده و بیسابقه و تاریخی مردم منطقهٔ سیریک در تشییع جنازهٔ مولوی موسی رحیمی-رحمه الله- نوید بیداری اهل سنت شرق استان هرمزگان بود، آنها بیشتر قدر علمایشان را میدانند و از محضرشان بهره میبرند. خون شهدا بیدارگر است و همانطور که خون شهید ضیایی -رحمه الله- غرب استان هرمزگان را بیدار کرد، خون شهید موسی رحیمی-رحمه الله- شرق استان را بیدار خواهد کرد.
هشتم: کشته شدن مولوی موسی رحیمی نشان داد که رژیم به هیچکدام از عهد و پیمانهایی که به علمای اهل سنتی که به خارج مهاجرت کرده اند میدهد پایبند نیست، و تلاش برای بازگرداندن علمای اهل سنت مقیم خارج به داخل کشور صرفا برای به دام انداختن وحذف فيزيکی آنها است. و اگر تا امروز برخی از علمای اهل سنت مقیم خارج در مورد بازگشت به کشور متردد بودند از امروز خوب میدانند که اقتضای عقل حکم میکند با پای خود به قتلگاه نروند؛ مولوی موسی به امارات متحدهٔ عربی مهاجرت کرده بود و با تأمین و عهد و پیمان رژیم به کشور بازگشته بود.
نهم: بیتوجهی رسانه های فارسی زبان خارج از کشور به این فاجعهٔ بزرگ (به استثنای مصاحبه شبکهٔ ایران اینترنشنال با آقای نخل احمدی و پوشش رسانههای اهل سنت بخصوص شبکهٔ کلمه) ثابت کرد بقیهٔ رسانهها برایشان تار موی یک دختر در استانهای مرکزی مهمتر از جان یک عالم اهل سنت ساکن استانهای حاشیهای است. واین واقعیت تلخ پرده از کینه دفین سکولارها ولیبرالها وسلطنت طلبان بر هویت ملت مسلمان ایران زمین برکشید، حقد وکینه ای که اگر از نسل کشی ولايت فقيه بیشتر نباشد، کمتر نيست.
دهم: مولوی موسی -رحمه الله- به آنچه آرزویش را داشت یعنی؛ مقام والای شهادت رسید و نام خود را بعنوان شخصیتی که پرچم دفاع از هویت اهل سنت را برافراشته بود در تاریخ ثبت کرد، راه او پر رهرو و دشمنان دین وایمان خوار و زبون خواهند شد.
نظرات
ارسال دیدگاه برای این نوشته بسته می باشد.