
در قرن 21 با ظهور و سقوط حکومت های اسلامی (طالبان، داعش، جمهوری اسلامی ایران، حکومت اسلامی پاکستان، حکومت اسلامی …) که فارغ از علل در نهایت شکست خورده تلقی شدند نگاهها بیش از پیش به سمت سکولاریسم جلب شد، به کثرت این واژه در جوامع اسلامی شنیده شد، و واکنش ها مختلفی را در پی داشت. سخن از اینکه (عیب در اسلام نیست در مسلمانان است) از سوی اسلام گرایان بیان شد و (دین افیون ملتهاست) از سوی آتئیست ها. اغلب روحانیان سکولاریسم را با لائیسه (لائیک) برابر و یکجا تعریف کرده و می گفتند: این لایک و سکولارها می خواهند دین را از ما بگیرند! در مقابل کسانی که به نحوی در حکومت های اسلامی مورد تبعیض قرار گرفته بودند آتشی به اسلام و مسلمانان حمله می کردند.
در ایران با شکل گیری حکومت اسلامی شیعه و ظلم وستم و تبعیض های که بر همه مذاهب خصوصا به طور مستقیم بر اهل سنت روا داشت، (ترور رهبران و فعالان تا تخریب مساجد و مدارس و عدم اجازه ساخت مساجد در کلان شهرها و طرح های چون ساماندهی مدارس برای تضعیف اهل سنت و جلوگیری از آزادی های مذهبی) همه و همه سبب شد که نفرت و کینه ای از شیعیان در دل سنی ها جا بگیرد. در سالهای اخیر و پس از برجسته شدن ایده براندازی حکومت و روی کار آمدن حکومتی جدید بحث ها بر اینکه نوع و شکل حکومت آینده چه باشد تقویت شده اند. در این میان بخاطر ستم های حکومت “جمهوری اسلامی” و دین گریزی شدیدی که در بین جوانان افتاده، قاطبه سیاسیون و مردم از حکومتی سکولار برای آینده ایران صحبت می کنند و هر گونه حکومت دیگری بر اساس مذهب و دین را رد می کنند.
اهل سنت در ایران که هم پای بقیه مذاهب و چه بهسا بدتر تبعیض و رنج های زیادی از جمهوری اسلامی دیدند هم باید تصمیم بگیرند که به چه نوعی از حکومت در آینده می خواهند رای دهند؟! اصلا چه حکومتی در آینده حقوق اهل سنت را در ایران می تواند تضمین کند؟!
آیا یک حکومت مذهبی دیگر می تواند حقوق اهل سنت را تضمین کند؟! چرا بسیاری از مذهبیون سنی از حکومت سکولار وحشت دارند؟ آیا این به دانش ناکافی آنها از حکومت سکولار بر می گردد و یا آگاهی کافی؟ مخالفان حکومت سکولار چقدر در این خصوص مطالعه کرده اند؟ شما که اکنون این مطلب را می خوانید اگر سنی هستید چقدر از “سکولاریسم” اطلاع دارید؟ چقدر از انواع سکولاریسم مطلعید، از سکولاریسم فلسفی و سکولاریسم سیاسی چه می دانید؟ آیا می توان سکولاریسم سیاسی را به عنوان نوعی از حکومت برای آینده ایران در نظر گرفت؟!
سکولاریسم از “سکولوم Seculum ” گرفته شده به معنای «دنیا»_ «جهان»_ «هستی» _ «گیتی» و«طبیعت»
سکولاریسم دو نوع است: سکولاریسم سیاسی، سکولاریسم فلسفی
سکولار سیاسی: در سکولاریسم سیاسی تنها نهاد دین از دولت جداست و حکومت نسبت به تمام فرقه ها و مذاهب نگاهی یکسان و مساوی دارد. در سکولاریسم سیاسی باور بر این است که حکومت نمی تواند در دین دخالت کند و دین نیز نمی تواند در حکومت دخالت کند. این یعنی یک شخص اگر هم دارای دین یا مذهب و باور شخصی باشد، نمی بایستی عقیده ی دینی خود را در مسائل حکومت دخیل گرداند. شخص دین دار می تواند پایبند به امور شریعت خود باشد اما شریعت خود را نمی تواند از مجرای حکومت در اجتماع ترویج دهد چرا که ترویج یک عقیده و باور از طریق قدرت حکومتی باعث تضییع حقوق دیگر گروه های مذهبی می شود و مطالبه گری برای ترویج دین دیگر با استفاده از نهاد حکومت از سوی دیگر مذاهب نیز ایجاد می شود و امورات سیاسی مردم به محلی برای تنازع مذاهب تبدیل می شود.
سکولار فلسفی: در این سکولاریسم هیچ باوری به متافیزیک و خالقی برای هستی و جهان ندارد. این فرد سکولار ماتریالیست و مادی گراست یعنی زمینی کردن یا مادی کردن پدیده ها، یعنی مفاهیم را از فهم وحیانی و آسمانی به زمین کشانیدن و آنرا با علم و دانش و تجربه شخصی انسان ها آمیختن است. هر آنچیزی که قابل تجربه کردن نیست، از مفهوم تهی و نزد “سکولاریسم فلسفی” مردود است. و مسلم است که این باور نفی کامل اسلام است و یک مسلمان هیچ گاه نمی تواند یک سکولار فلسفی باشد. چون درست ضد باور اسلامی است، اسلام معتقد است که این گیتی و جهان یک خالق دارد، و خالق هستی پیامبرانی فرستاده که مردم را به سوی او دعوت کنند و وحی که از سوی خداوند فرستاده می شود قانونی برای راست گرایی است.
بر اساس مفهوم سیاسی سکولاریسم یک مسلمان می تواند سکولار باشد به عنوان نمونه یک مسلمان سکولار در اینجا معرفی میشود. آقای الف کارمند اداره برق است. ایشان مسلمان است و اعمال و مناسک اسلام را به جا میآورند یعنی نماز میخوانند، روزه میگیرند، و فریضه های دین را به جا میآورند. ایشان معتقد است که کاری با اعمال و رفتار دیگران ندارد و به خودشان مربوط است و او در نهایت فقط میتواند نظر خودش و نظر اسلام را بیان کند و ملزم نیست به هر طریق او را معتقد کند. آقای الف معتقد است حکومت اگر دینی نباشد همه مذاهب دیگر آزادی خواهند داشت. ایشان معتقدند که اعتقادات مسئلهای شخصی است و هرکسی معتقد است که دین او از همه بهتر است. پس چه دلیلی دارد که حکومت به زور دیگران را مجبور به رعایت کارهایی بکند که به آن اعتقاد ندارند؟
آقای الف وقتی که بحث میشود از فواید نماز و روزه برای دیگران صحبت میکند و به آنها توصیه میکند که این اعمال را انجام دهند اما اگر دیگران نپذیرفتند اصراری ندارد. همینطور ایشان نیز صحبتهای دیگران را بارها در نقد اعتقاداتش شنیده است اما او از نماز خواندن و روزه گرفتن لذت میبرد و برایش عبادت کردن و راز ونیاز کردن با خداوند شیرین است. دیگران هم چندان کاری به او ندارند و او هم همینطور.
ایشان همینطور معتقدند که پیروی از عالمان دینی در مباحث دینی و اعتقادی است چرا که هر کاری باید به متخصص آن کار واگذار شود. یعنی کسی که در زمینه فقه درس خوانده است در همان زمینه فعالیت کند و کسی که پزشکی خوانده است هم همینطور و این مورد برای سیاستمدار و تعمیر کار و سایر تخصصها هم صادق است. همانطور که اقای الف در کار علما دخالت نمی کند دوست ندارد علما هم در برقکاری او دخالت کنند.
این آقای الف یک مسلمان سکولار است.
در بحثهایی که حول محور سکولاریسم شکل گرفته است یکی از مواردی که در مورد آن بحث میشود جمع سکولار بودن و مسلمان بودن است. بسیاری از افراد تصور میکنند که این دو گزینه با هم در تناقض هستند، اگر منظورشان از سکولاریسم “سکولاریسم فلسفی” است. بله با هم تناقض دارند. اما اگر منظور سکولاریسم سیاسی است خیر تناقض ندارند.
دین مجموعهای از اعتقادات و اعمال است که در راه و روش زندگییک فرد اثر گذار است. یعنی برای یک فرد، فراتر از یک ایدئولوژی است.
اما سکولاریسم یک خصوصیت از سیستم حکومت است. یعنی ایدئولوژی هم نیست و اصلا در فردیت معنی ندارد. سکولاریسم به این معنی است که حکومت دینی نباشد. اما به این معنی نیست که دین نباشد! و سکولار به فردی میگویند که معتقد باشد سکولاریسم گزاره مفیدی است و باید ساختار قدرت در جامعه چنین خصوصیتی داشته باشد. حال این فرد هم میتواند دیندار باشد و هم بیدین.
عده ای شاید بگویند: این تعریف سکولاریسم سیاسی و آقای الف، با امر به معروف و نهی از منکر مخالف است پس مشکل دارد. اما اسلام نگفته امر به معروف برای همه لازم است، امر به معروف یک واجب کفایی است علما و فعالان مذهبی هستند که این امر را از منابر چه مساجد چه رسانه و…. انجام می دهند و بر همگانی که سواد دینی ندارند الزامی به امر به معروف در اسلام نیست. از این رو حکومتی سکولار سیاسی می تواند آزادی های مذهبی را تامین کرده و نگاهی یکسان به همگان داشته باشد.
محسن بلوچ
نظرات
ارسال دیدگاه برای این نوشته بسته می باشد.