
محرومیت جاشک مملکت بلوچستان و روستاهای ما حولش را در نظر بگیرید این منطقه به گونه ای است که برخی روستاها ۴۰ درصد مردمش هیچ خدماتی ندارند چون شناسنامه ندارند! مدرسه ندارند، آب ندارند، برق ندارند، زندگی ندارند و فقط به سختی توانسته اند زنده بمانند.
این درحالی است که جاسک دردوره پهلوی به نام توسعه ومدرنیته و بزرگی استان، جدا کرده شد و به هرمزگان سپرده شد، اما بعد از حدود ۷۰ سال از این تغییر چه تحولی در زندگی بلوچ آمد؟
مگر نگفتند برای توسعه ومدرنیته است؟!
چرا برای بلوچ توسعه ومدرنیته ای پیش نیامد؟
اساسا هدف از تقسیم مملکت بلوچستان و تغییر نام شهرهایش کنترل امنیتی بیشتر این مناطق و از بین بردن هویتشان بود اما سیاستگذاران پهلوی تحت نام های زیبا تلاش کردند نیتشان را پنهان کنند. همانگونه که اکنوندر دوره جمهوری اسلامی شاهدیم.
ما تا زمانی که نپذیریم «تحت استعماریم» برای رفع این مشکل چاره جویی اشتباه میکنیم.
اهمیت این مساله در چیست؟
به طور مثال عرض میکنم تا بهتر متوجه شویم، وقتی ما میگوییم علت این مشکل: محرومیت خدادادی است، منتظر خداوند می نشینیم تا رفعش کند چون رفع علت از توان بشر خارج میشود.
وقتی میگویم: علت دوری بلوچستان از تهران است، راه حلش هم از تهران میگذرد، تهرانی که خود منبع مشکل است.
وقتی حقیقت تاریخی را میگوییم: ما یک ملتیم که به درازای تاریخ حکومت وحاکمیت سرزمینمان را داشتیم و در یک قرناخیر ملتی دیگر بر جان و مال ومنابع و سرزمین و سرنوشت ما مسلط شده، آن وقت راه حل را همبهدرستی در رفع این مشکل ریشه ای جستجو میکنیم.
شناخت ریشه مشکل از این منظر مهم است که راه حل آن را به ما نشان میدهد. مسیر را اشتباه رفتن نتایج گذشته را تکرار میکند. وقتی ما مشکل را از استعمار تهران بربلوچستان بدانیم برای حل مشکل میدانیم که درخواست ومطالبه از تهران مشکل را حل نمیکند چون تهران خودش بنیاد مشکل ماست، حل مشکل را از مسبب مشکل نمیجویند.
اینجا راه حل در همپیمانی خود بلوچها با یکدیگر برای شکست استعمار پیش رو می آید. شکست استعمار راه را برای استفاده از منابع و معادن برای بلوچ باز میکند.
جلوی صرف این هزینه ها برای منفعت استعمارگر گرفته میشود و توسعه ومدرنیته به سرعت رخ می نماید.
از این رو تغییر زاویه نگاه بلوچ یکی از مهترین اهداف تک تک فعالان بلوچ باید باشد.
نظرات
ارسال دیدگاه برای این نوشته بسته می باشد.