
جهان از آغاز زندگی اجتماعی انسانها همواره در حال تغییر و تحولات سیاسی گوناگون بوده است، “قدرت سیاسی” قوی ترین عامل تحولات سیاسی ، اجتماعی اقتصادی، مرزی و … در جهان بوده است.
انسان فطرتا میل به قدرت نمایی دارد، و قانون نانوشته ” هرکه زورش بیش سهمش بیشتر ” همیشه در جوامع بشری اجرا شده است. حکومت هایی که به محض توانمند شدن تلاش کردند قدرت خود را افزایش دهند به همین خاطر به سمت کشورهای همسایه روی آورده و به همین سان با افزایش ثروت در خزانه، سربازگیری از نیروها، استفاده از ذخایر و منابع جدید به دست آمده برای گسترش استیلای خود بر جهان پیرامون بهره برده اند.
این تحولات باعث شکل گیری مرزهای جدید سیاسی برای چندین صده در یک منطقه جغرافیایی شده است. و هر زمان قدرت و توانایی کنترل آن رژیم مضمحل شده به تبع قدرت های جدیدی به منصه ظهور پیوستند.
در این دنیا امپراتوری های زیادی شکل گرفته، و پادشاهان و کشورگشاهای زیادی آمدند همه امپراتوری ها بر خون و حق ملت های ضعیف تر شکل گرفتند و همه جهانگشاهای معروف تاریخ خواسته و یا ناخواسته مرتکب ستم به ملت ها و مردمان ضعیف تر شده اند.
در قرن های اخیر نیز این تحولات بوده، برخی از ملتها حق حاکمیت خود را از دست دادند و برخی از ملت ها سلطه خود را بر دیگران بسط دادند و مرزهای کنونی شکل گرفتند. در همین 30 سال اخیر و با فروپاشی شوروی کشورهای جدیدی وارد نقشه جهان شدند، چون آذربایجان، ارمنستان، گرجستان و …یا با از بین رفتن یوگوسلاوی هفت کشور جدید در همین سی سال اخیر شکل گرفت و آخرین کشور هم کوزو بود.
از زمانی که سازمان ملل حق تعیین سرنوشت ملت ها را مبنایی برای حقوق برابر ملت هادر نظر گرفته بسیاری از کشورهای جدید شکل گرفتند کشورهای که تا پیش از آن کسی آنها را به رسمیت نمی شناخت اما پس از اینکه برای ازادی و به دست گرفتن سرنوشت خود جنگیدند توانستند ازادی را به ارمغان آورده و نقشه جهان را متحول کنند.
همواره روند پذیرش ملتها از تحولات درونی آغاز شده است، نبرد و پیکار مردمان آن سرزمین برای رسیدن به حق ملی خود رفته رفته گسترش یافته و برای مدتی تحولات به ظاهر به خشونت کشیده شدند چون سلطه استعماری هیچگاه حاضر به از دست دادن قدرت سیاسی خود نیست مگر اینکه مجبور شود؛ به همین خاطر اندیشمندان سیاسی می گویند: حق دادنی نیست، گرفتنی است.
تحولات در نهایت به جایی رسیدند که جامعه جهانی لازم دیده که دخالت کند، این دخالت به بررسی شرایط و سخنان دو طرف منتهی شده و رفته رفته با در نظر گرفتن حقایق موجود و چرایی پیکار مردمان آن سرزمین و با تحولات سیاسی و اقتصادی شکل گرفته، مورد پذیرش جامعه جهانی شده است.
ملتهایی که تا دیروز کسی آنها را نمی پذیرفت با اراده و انگیزه و مبارزات مستمر خود جامعه جهانی را قانع کردند که باید حقوقشان به رسمیت شناخته شود و به یک منطقه خودمختار یا یک کشور تبدیل شده اند.
پس از ایجاد تغییرات و تحولات سیاسی مرزی اعلام شناسایی آن ملت در جامعه جهانی ضروری است و این اعلام شناسایی عمدتا به دو صورت است:
- دفکتو
- دوژور
شناسایی دفاکتو بهمعنی شناسایی موقتی و بهمنظور برقراری مناسبات سیاسی در سطح پایین است و در این نوع رابطه، دو ملت یا دو کشور نمیتوانند سفیر مبادله کرده یا قراردادهای دوجانبه امضا کنند؛ ولی شناسایی «دوژور» بهمعنی برقراری مناسبات کامل دیپلماتیک است.
اکثر تحولات در سرزمین های استعمار شده که به دنبال رهایی از استعمار بودند ابتدا “دفکتو” بوده و سپس به “دوژور” منتهی شده است.
( هیئت تحریریه سهاب)
نظرات
ارسال دیدگاه برای این نوشته بسته می باشد.