
چهار زاویه تظاهرات های بلوچستان
تظاهرات های بلوچستان خصوصا در یکسال اخیر از مهرماه ۱۴۰۱ تا مهرماه ۱۴۰۲ را باید با بررسی چهار زاویه مورد مطالعه قرار داد.
۱. ملت بلوچ ۲. حاکمیت ۳. مولوی عبدالحمید ۴. احزاب سیاسی
۱. ملت بلوچ
مردم در بلوچستان سالهاست به گونه های مختلف زیر سرکوبی سیستماتیک بوده و هستند. در این مدت خصوصا در دو دهه اخیر تمام راه های قانونی لازمه را برای ایجاد یک تغییر در وضعیت اقتصادی، فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، دینی و … خود انجام دادند. کلیه این اقدامات به درخواست و با رهبری شخصیت های دینی و در راس آنها مولوی عبدالحمید انجام شدند. نتیجه ای که از این تلاش مستمر برای حوزه های اقتصادی، سیاسی و.. به دست آمد تنها در حوزه شهرت هر چه بیشتر یک گفتمان به نام (اهل سنت) در تهران بود و بس و هیچ منفعت دیگری حاصل نگردید. از این رو یک نا امیدی گسترده بر مردم تاری شد و این نا امیدی همزمان با هدایت و همراهی جریان سیاسی نو پایی بود که در حوزه آگاهی رسانی داخلی به مردم و فراخوان به اقدامات عملی با هدف براندازی حکومت و نه اصلاح، مقاومت علیه حکومت و نه مطالبه گری، بالا آمد. این مساله نقش عمده ای در توسعه تظاهراتهای کنونی در بلوچستان ایفا کرد چرا که نمونه های کوچکتر اما موفقی در سالهای اخیر شکل گرفته بود.
۲. حاکمیت
حکومت جمهوری اسلامی و پیش از آن پهلوی هر دو رویه های مشابهی در خصوص بلوچ داشتند. آنچه به عنوان فاکتور «نگاه امنیتی» تهران به بلوچستان اینجا و آنجا مطرح میشود در واقع نه «ریشه اصلی مشکل» بلکه تنها بخشی از مشکل است که در اثر «استعمار سیاسی» یک سرزمین توسط سیستم و ملتی دیگر شکل گرفته است. در واقع صحبت از حاکمیت همزمان صحبت از یک پدیده استعماری است که منابع بلوچستان را میبرد و در مقابل بلوچها برای داشتن کلاس درس و معلم هم در دون پایه ترین وضعیت خاورمیانه قرار دارند. در چنین حالتی یک نگاه بیگانگی از دو سمت بلوچ-حاکمیت به یکدیگر از دیر باز شکل گرفته و وجود دارد.
۳. مولوی عبدالحمید
مولوی عبدالحمید نماینده یک نهاد گسترده در بلوچستان به نام شورای هماهنگی مدارس دینی اهل سنت بلوچستان است، که شامل ده ها حوزه علمیه در سرتاسر بلوچستان است که با مدیریت وی فعالیت میکنند. این دستگاه مردم نهاد و غیر حکومتی از طریق شبکه گسترده ای از ائمه جمعه و جماعات به طور مستقیم و غیر مستقیم با مردم در ارتباط هستند و ارتباط دینی و ایدئولوژیکی با هم دارند و همزمان به دلیل سیاست های حکومت برای سرکوب این نهاد مردمی در حالتی دفاعی و مظلومیت قرار دارند و این نیز بر وجهه عمومی آنها در بین مردم تاثیر گذاشته است. در بین سالهایی که این نهاد به مدیریت مولوی عبدالحمید با حکومت پیوند خورده بود و مردم را تشویق به مشارکت در انتخابات می نمود و از تریبون های جمعه برای این موضوع بهره گرفته میشد موفق میشد ۸۰ درصد بلوچستان را در انتخابات مشارکت دهد، اما همزمان با نا امید شدن مردم از تغییر وضعیت و پا گرفتن گفتمان «براندازی» توسط جریان اپوزسیون و جنبش های چون سهاب، در بین مردم بلوچ آلترناتیوی برای پیوستن به یک دیدگاه جدید ایجاد شد که به سرعت رشد کرد و به یکی از جریان های موثر درون جامعه تبدیل شد. از طرف دیگر شرایط کل ایران که به سمت براندازی حرکت میکرد نقش زیادی در این تاثیر ایفا کرد و گفتمان اصلاحات و مطالبه گری و تغییر از درون حاکمیت به حاشیه رفت و با به حاشیه رفتن آن رهبری این جریان در بلوچستان نیز روز به روز بیشتر به حاشیه رفت تا بدانجا که موج گسترده ضد مولوی عبدالحمید بخاطر مواضعش در خصوص انتخابات ۱۴۰۰ و طالبان در رسانه ها شکل گرفت و این مساله روی زمین نیز به دلیل نا امیدی نسبت به تغییر حکومت و نا کارامدی گفتمان اصلاحات، ملموس و محسوس شد. تا اینکه در جریان جمعه خونین زاهدان که چند صد نفر انسان بلوچ کشته شدند و خشم عمومی به اوج خود رسید زمینه تغییر و انتقال را در مولوی عبدالحمید نیز فراهم کرد وهمراهی وی با معترضان نه تنها باعث دلگرمی مردم شد بلکه خلأ وجود رهبری برای خیابان که امکان آن از طرف احزاب سیاسی به دلیل مخفی بودن فعالیت هایشان وجود نداشت را نیز پر کرد.
۴. احزاب سیاسی
عمر احزاب سیاسی بلوچی که در حوزه داخل بلوچستان فعالیت خود را با سازمانهای آگاهی بخشی چون کمپین فعالین بلوچ و سپس جنبش های مبارزاتی چون سهاب و سپس تشکیلاتی چون حزب بلوچستان راجی تپاکی آغاز کرده بودند به ده سال نمیرسید که سطح کارایی گفتمان جدیدشان که برای نسل جوان جذاب به نظر میرسید آنقدر در جامعه بلوچستان هوادار کسب کرد که در مدت زمان کمی به یکی از ستون های مبارزات بلوچستان تبدیل شد. از سازماندهی اعتراضات صنفی کامیونداران و مغازه داران و سوختبران و دانشجویان گرفته تا سازماندهی تظاهراتهای بزرگ برای دختران ایرانشهر و سازماندهی تظاهراتهای دی ۹۶ و آبان ۹۸ و بازداشت مولوی کوهی و فراخوان اعتراضات ۱۴۰۱ برای ماهو بلوچ و سپس سازماندهی شعارهای کف خیابان جملگی نشان از سرعت جاگیری این حزب در بلوچستان بود که در نبود گفتمان براندازی وملی هویتی در درون توده های بلوچستان توانسته بود به سرعت فضا را پر کند.
نقش احزاب سیاسی در بین توده های بلوچستان هر چند جدید اما تا همینجا نقش مثبت و رو به رشدی بوده است و با افزایش تعداد مبارزان سیاسی در میدان فضای رقابتی هم در حال ایجاد است که این در نهایت به نفع بلوچستان خواهد بود.
به میزان رشد جامعه مدنی بلوچستان در یک سال گذشته احزاب و جنبش های جدیدی به مبارزات بلوچستان افزوده شدند و درواقع برای اولین بار فضای بلوچستان در حال وارد شدن به یک فضای چند قطبی است که از این پس مردم نه به خاطر وجود خلأ بلکه بخاطر جذابیت وکارایی گفتمان گروه های سیاسی، آنها را انتخاب خواهند کرد.
به دلیل سرعت بالای رشد این پدیده در بلوچستان هنوز کسی نتوانسته تحلیلی از آن ارائه کند اما شاید در همین سالهای کم پیش رو خطوط مبارزه ورقابت در مبارزه پر رنگ شود. و این کار حکومت برای تمرکز بر سرکوب یک دسته را نیز سخت میکند و این برای اولین بار است که حاکمیت با پدیده یک اپوزیسیون متکثر در بلوچستان مواجه میشود.
✍🏻شعیب بلوچ – رصد بلوچستان
نظرات
ارسال دیدگاه برای این نوشته بسته می باشد.